آیه 13 سوره نمل

از دانشنامه‌ی اسلامی

فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ آيَاتُنَا مُبْصِرَةً قَالُوا هَٰذَا سِحْرٌ مُبِينٌ

[27–13] (مشاهده آیه در سوره)


<<12 آیه 13 سوره نمل 14>>
سوره :سوره نمل (27)
جزء :19
نزول :مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

اما چون آیات و معجزات ما به طور روشن به آنها ارائه شد گفتند که این سحر بودنش روشن و آشکار است.

هنگامی که معجزات روشن ما به سویشان آمد، گفتند: این جادویی آشکار است.

و هنگامى كه آيات روشنگر ما به سويشان آمد گفتند: «اين سحرى آشكار است.»

چون نشانه‌هاى روشنگر ما را ديدند گفتند: اين جادويى آشكار است.

و هنگامی که آیات روشنی‌بخش ما به سراغ آنها آمد گفتند: «این سحری است آشکار!»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

But when Our signs came to them, as eye-openers, they said, ‘This is plain magic.’

So when Our clear signs came to them, they said: This is clear enchantment.

But when Our tokens came unto them, plain to see, they said: This is mere magic,

But when Our Signs came to them, that should have opened their eyes, they said: "This is sorcery manifest!"

معانی کلمات آیه

«جَآءَتْهُمْ»: به پیش ایشان آمد. مراد از آمدن. پدیدار شدن و جلوه‌گر گشتن است. «مُبْصِرَةً»: کاملاً آشکارا و پیدا. حال (آیات) است.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ أَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ فِي تِسْعِ آياتٍ إِلى‌ فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ «12»

و دستت را در گريبانت كن؛ سفيد و درخشنده خارج شود، بى‌آنكه عيبى در آن باشد؛ (اين معجزه) در زمره‌ى معجزات نه‌گانه به سوى فرعون و قومش (آمده است) كه آنان قومى فاسق هستند.

فَلَمَّا جاءَتْهُمْ آياتُنا مُبْصِرَةً قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِينٌ «13»

پس چون آيات و معجزات روشنگر ما به سويشان آمد، گفتند: اين سحرى است آشكار.

نکته ها

مراد از معجزات نه‌گانه، معجزاتى است كه موسى عليه السلام در برابر فرعون آورده وگرنه حضرت موسى معجزات بيشترى داشته است؛ ضمناً هر معجزه‌اى را مى‌توان دو معجزه به حساب‌

جلد 6 - صفحه 397

آورد، زيرا اژدها شدن عصا يك معجزه است و برگشتن اژدها به عصا، معجزه‌اى ديگر، لكن قرآن يك طرف را معجزه دانسته است، امّا معجزات نه‌گانه موسى عبارت است از:

1. «يد بيضاء» (درخشيدن دست).

2. اژدها شدن عصا.

3. طوفان كوبنده براى دشمنان.

4. «جَرادٌ» (تسلّط ملخ بر زراعت‌ها و درختان).

5. «قمل» (نوعى آفت نباتى كه غلات را نابود مى‌كرد).

6. «ضفادع» (هجوم قورباغه‌ها از رود نيل به زندگى مردم).

7. «دم» (ابتلاى عمومى به خون دماغ؛ يا به رنگ خون در آمدن آب رود نيل). «1»

8. قحطى و خشكسالى. «2»

9. شكافته شدن دريا. «3»

  • معجزات ديگر موسى عليه السلام عبارتند از: فوران دوازده چشمه از سنگ‌ «4» نزول مَنّ وسَلوى‌ «5» (شيره‌ى مخصوص و لذيذ درختان- مانند گزانگبين- و مرغان مخصوص، شبيه كبوتر).

امام صادق عليه السلام فرمود: مراد از «مِنْ غَيْرِ سُوءٍ» يعنى اين سفيدىِ دست به خاطر بيمارى برص و پيسى نبود. «6»

پیام ها

1- قهر و مهر، بيم و اميد، در كنار هم لازم است. (دست نورانى در كنار اژدها) جَانٌ‌ ... بَيْضاءَ

2- براى بعضى، يك استدلال و تذكّر و معجزه كافى نيست. «تِسْعِ آياتٍ»

3- كافران از يك سو تقاضاى معجزه مى‌كردند و از سوى ديگر معجزات را سحر و جادو مى‌خواندند. «قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِينٌ»

«1». اعراف، 133.

«2». اعراف، 130.

«3». بقره، 50.

«4». بقره، 60.

«5». بقره، 57.

«6». تفسير نورالثقلين.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌6، ص: 398

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَلَمَّا جاءَتْهُمْ آياتُنا مُبْصِرَةً قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِينٌ «13»

خلاصه حضرت موسى عليه السّلام اهل خود را در ميان آن وادى گذاشته و امتثال امر الهى نموده متوجه مصر شد و با فرعون و فرعونيان آغاز دعوت فرمود و جميع معجزات كه به آن مبعوث شده بود به ايشان نمود، ايشان انكار كرده و نسبت سحر دادند چنانكه فرمايد:

فَلَمَّا جاءَتْهُمْ آياتُنا مُبْصِرَةً: پس چون آمد به فرعون و قوم او دلايل قدرت ما و براهين رسالت موسى در حالتى كه روشن و آشكارا و هويدا بود، يعنى موسى آنها را به ايشان نمود بر وجهى كه مشاهد همه كس بود به طورى كه هر كه آن را مى‌ديد دانا مى‌شد كه از قدرت بشر خارج و خارق عادت است؛ با اين حال، قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِينٌ‌: گفتند فرعونيان از روى استكبار و عناد: اين سحرى است روشن.

و حال آنكه معجزه را با سحر تفاوت مباينى است: 1- آنكه سحر حقيقتى ندارد و نمود است، لكن معجزه حقيقت دارد و بود است. 2- آنكه معجزه از مدعى نبوت باشد در نزد خواستن آن، و سحر را هر وقت كه ساحر بخواهد ظاهر كند. 3- معجزه بدون اسباب است، لكن سحر را ساحر به اسباب ظاهر كند اگرچه مخفى باشد. 4- آنكه سحر ساحر در وقتى كه خواب باشد اثرى ندارد، به خلاف معجزه چنانكه عصاى حضرت موسى عليه السّلام محقق ساخت.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

طس تِلْكَ آياتُ الْقُرْآنِ وَ كِتابٍ مُبِينٍ «1» هُدىً وَ بُشْرى‌ لِلْمُؤْمِنِينَ «2» الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ «3» إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ «4»

أُوْلئِكَ الَّذِينَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذابِ وَ هُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ «5» وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ «6» إِذْ قالَ مُوسى‌ لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ ناراً سَآتِيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ آتِيكُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ «7» فَلَمَّا جاءَها نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَها وَ سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ «8» يا مُوسى‌ إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «9»

وَ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ يا مُوسى‌ لا تَخَفْ إِنِّي لا يَخافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ «10» إِلاَّ مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ «11» وَ أَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ فِي تِسْعِ آياتٍ إِلى‌ فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ «12» فَلَمَّا جاءَتْهُمْ آياتُنا مُبْصِرَةً قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِينٌ «13» وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ «14»

ترجمه‌

اين آيتهاى قرآن و كتاب بيان كننده است‌

كه راهنما و مژده دهنده است مر اهل ايمانرا

آنانكه بر پا ميدارند نماز را و ميدهند زكوة را و ايشان بآخرت يقين ميدارند

همانا آنانكه ايمان نميآورند بآخرت زينت داديم براى آنها كارهاشانرا پس آنها در حيرت ميباشند

آنگروه آنانند كه براى آنها است عذاب بدى و آنها در آخرت زيانكارترند

و همانا تو هر آينه القا كرده ميشوى قرآن را از نزد درست كردار دانا

هنگامى كه گفت موسى به اهلش كه همانا من ديدم آتشى را زود باشد كه آورم براى شما از آن خبرى يا كه آورم شعله آتش اخذ شده‌ئى شايد كه شما گرم شويد

پس چون آمد آنرا ندا كرده شد كه پر خير باد

جلد 4 صفحه 138

آنكه در مكان آتش است و آنكه باشد پيرامون آن و منزّه است خداوند پروردگار جهانيان‌

اى موسى همانا او منم خداى تواناى درست كردار

و بيند از عصايت را پس چون ديدش كه حركت ميكند گويا آن مارى است برگرديد به پشت گريزان و بازنگشت اى موسى مترس همانا من نميترسند نزدم فرستادگان‌

مگر آنكه ظلم كرد پس بدل نمود آنرا بخوبى بعد از بدى همانا من آمرزنده مهربانم‌

و داخل كن دستت را در گريبانت بيرون ميآيد سفيد نورانى بدون بدى بانه معجزه بسوى فرعون و قومش همانا آنهايند گروهى متمرّدان‌

پس چون آمد آنها را آيتهاى ما كه بينا كننده است گفتند اين جادوى آشكارى است‌

و انكار كردند آنرا با آنكه يقين داشتند خودشان از راه ستم و جاه طلبى پس بنگر چگونه بود انجام كار فساد كنندگان.

تفسير

در معانى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اماطس پس معناى آن منم طالب سميع ميباشد و تحقيق فواتح السّور بطور كلّى در اول سوره بقره بعمل آمد و زينت دادن خداوند اعمال كفار را براى آنها بآنستكه مشتهيات نفسانيّه آنها را ملايم با طبايعشان قرار داد براى اداره امور مادّى و تقويت نفرمود قوّه عاقله آنانرا تا متوجه بقبح اعمال خود شوند چون بكار نبرده بودند آن قوه را در ادراك معارف حقه و خارج شده بودند از قابليت افاضه لذا كارهاى ناشايسته خودشان را خوب مى‌پنداشتند و در وادى جهل و نادانى سر گشته و حيران بودند و البته اين اشخاص در دنيا بعذاب ناگوار مكافات دنيوى از قبيل قتل و غارت و اسارت در جنگهاى با مسلمانان از قبيل بدر و غيره دچار ميشوند و در آخرت بخسارت زيادترى از ساير خلق كه فوت ثواب و استحقاق عقاب دائم است و اصل خواهند شد و تكرار كلمه هم براى تأكيد اختصاص اينمعنى بآنها است نه غير آنها و جبرئيل عليه السّلام القاء مينمود قرآن را به پيغمبر اكرم و آنحضرت القاء كرده ميشد بوحى از جانب خداوندى كه احكامش از روى حكمت و كمال دانش است و پيغمبر صلى اللّه عليه و اله تلقّى ميفرمود آنرا چون تلقيه بمعناى القاء نمودن است و تلقّى بمعناى فرا گرفتن و يكى از قضاياى مهمّه كه بوحى الهى بر پيغمبر اكرم القاء شده و حكمت در تكرار آنست چون دلالتش بر وحدت و قدرت و سلطنت مطلقه الهيه واضح و روشن است و مقبوليّت‌

جلد 4 صفحه 139

عامّه دارد و داراى نكات حسّاسى است كه جلب توجه ميكند قصه حضرت موسى عليه السّلام است لذا باز خداوند آنرا تذكر داده ميفرمايد ياد كن وقتى را كه موسى عليه السّلام از مدين مراجعت مينمود با عيال خود دختر حضرت شعيب و عازم مصر بودند و راه را گم كرده در تاريكى و هواى سرد بهمراهان خود فرمود شما باشيد اينجا من از دور احساس شعله آتشى نمودم ميروم شايد در اطراف آن آتش كسانى باشند كه از راه خبر داشته باشند و در مراجعت از آن آتش يا خبرى از راه ميآورم يا اقلا شعله‌ئى از آتش ميگيرم و ميآورم كه شما بآن گرم شويد و بعضى شهاب قبس بطور اضافه قرائت نموده‌اند چون شهاب شعله آتش و قبس بمعناى مقبوس و مأخوذ و نيز بمعناى پاره‌اى از آتش است و اين هر دو وعده بر سبيل اميدوارى بفضل الهى بوده نه بطور يقين و لذا در سوره طه فرموده لعلّى آتيكم منها بقبس او أجد على النّار هدى و چون نزديك بآن شديد درختى سبز و خرّم است كه آتش از آن شعله‌ور شده و بهيچ وجه در درخت و برگهايش مؤثر نيست كه آنرا بسوزاند نارى است مانند نور و نورى است مانند نار لذا تعجّب و توقف نمود ناگاه نداى روح افزايى بگوشش رسيد كه پر خير و بركت باد آنكس كه در سرزمينى است كه در آن آتش است و كسانيكه در زمينهاى اطراف آنند كه مراد از آنسرزمين وادى ايمن و مراد از زمينهاى اطرافش اراضى شام است يا ندائى بگوشش رسيد كه پر خير و بركت شد آنكس كه ظاهر نمود قدرت خود را در نارى مانند نور و كسانيكه در اطراف آنند از انبياء عظام و ملائكه رحمت خلاصه آنكه تحيّت و خير مقدم و تبريك ورودى از محبوب حقيقى شنيد و پس از آن براى رفع شبهه تشبيه و تجسّم خداوند تنزيه فرمود خود را از مكان و زمان و عوارض امكان بقول خود و سبحان اللّه رب العالمين و بعدا فرمود همانا آنكس كه با تو سخن گفت منم خداوند قادر تواناى ارجمندى كه ميتواند عصا را اژدها نمايد و تمام افعال و احكامش موافق با حكمت و مصلحت است و فرمود بيند از عصايت را و انداخت پس چون ديد آنرا كه با اضطراب حركت مى‌كند گويا آن مار پرجست و خيز تندروى است پشت بمار و رو بفرار نهاد و برنگشت كه عصاى خود را بر دارد چون تعقيب رجوع بكار زار است بعد از فرار و خطاب مستطاب رسيد كه اى موسى مترس از چيزى با آنكه در پناه منى اينجا

جلد 4 صفحه 140

جاى ترس نيست اينجا مقام انس و وادى ايمن است پيغمبران در پيشگاه من از چيزى نمى‌ترسند مگر كسيكه تجاوزى نموده باشد اگر چه خطائى باشد پس بدل نموده باشد آنرا بعمل خوبى كه توبه باشد بعد از آن تجاوز كه مشمول مغفرت و رحمت من شده و خواهد شد ولى اثر وضعى آن باقى ميماند كه با بودن در پيشگاه من از چيزى ميترسد با آنكه نبايد بترسد تا اشاره باشد بمشت زدن آن حضرت بشخص قبطى و مردن او كه قتل خطائى بود و با خوف و توبه مقرون شده بود و بنابراين استثناء متّصل است و بعضى استثناء را منقطع گرفته‌اند و فرموده‌اند مراد آنستكه پيغمبران چون معصومند ترسى ندارند ولى كسانيكه ستم نمودند و بعد توبه كردند و عمل خير بجا آوردند براى تدارك از ساير خلق ميترسند از آنكه توبه آنها قبول نشود ولى خداوند چون آمرزنده و مهربان است توبه آنها را قبول خواهد فرمود و مجوّز انقطاع را اشتراك در تكليف دانسته‌اند و بعضى گفته‌اند پيغمبران چون معصومند ترسى ندارند مگر كسانيكه ترك اولى از آنها صادر شده مانند حضرت موسى و آدم و يونس و امثال ايشان كه ميترسند از نقصان درجه خودشان ولى چون توبه و تدارك نمودند و خدا آمرزنده و مهربان است چيزى از مقام آنها كاسته نخواهد شد و بعضى گفته‌اند مراد آنستكه پيغمبران وقتى كه محو در جلال و جمال الهى ميباشند خوفى بخاطرشان خطور نميكند و در ساير اوقات از همه بيشتر ميترسند و بنظر حقير مراد خوف نداشتن پيغمبران از غير خدا است با آنكه در بساط قربند نه از خدا تا مناسب شود با نهى حضرت موسى از خوف آن مار و مربوط شود صدر و ذيل كلام و حفظ اين ارتباط و ظهور استثناء در اتّصال از حيث افراد مستثنى منه و متعلّق حكم موقوف بمعناى اول است كه بيان شد و متعرّض آن نشدند گويا تحاشى فرمودند از نسبت ظلم به پيغمبر مرسل با آنكه خودش فرموده رب انّى ظلمت نفسى فاغفر لي فغفر له انّه هو الغفور الرّحيم و بعضى براى حفظ ظهور الا در استثناء متّصل گفته‌اند تقدير كلام آنستكه و ميترسند ستمكاران مگر كسيكه ستم نمود و توبه كرد كه او نميترسد چون خدا آمرزنده و مهربان است و توبه گنه‌كاران را قبول ميفرمايد و اين وجه از وجوه سابقه موهون‌تر است چون اصل‌

جلد 4 صفحه 141

عدم تقدير و خوف از خدا در هر حال مطلوب است و وجه اوّل متعيّن است و منافات با آنكه مراد از ظلم ترك اولى باشد ندارد و بعد از اين خطاب محبّت‌آميز فرمود دستت را در گريبانت كن بيرون ميآيد سفيد نورانى بدون آفتى از پيسى و غيره و برو با اين دو معجز در ضمن نه معجز يا برو با نه معجز كه اين دو در ضمن آنها است يا با نه معجز ديگر غير از اين دو معجز بسوى فرعون و ساير قبطيان چون آنها از اوامر الهى تمرّد نمودند و سركشى كردند و اين براى آنستكه بعضى كلمه فى را در فى تسع آيات بظاهر خود باقى گذاردند و آيا ترا همان معجزات معروفه كه در سور سابقه بيان شد دانسته‌اند كه آنها عصا و يد بيضا و شكافتن دريا و طوفان و جراد و قمّل و ضفادع و خون و هلاكت است و بعضى فى را بمعناى مع دانسته‌اند و معجزا ترا نه عدد ولى شكافتن دريا را حساب ننموده‌اند بملاحظه آنكه براى ارشاد فرعون نبوده و بجاى آن خشكى و قحطى را ذكر كرده‌اند و بعضى نه معجزه ديگر غير از عصا و يد بيضا ذكر كرده و خشكى اراضى و نقص ثمرات را به معجزات معروفه افزوده‌اند و چون اين معجزات بيّنات كه بينا كننده خلق بود و موجب معرفت آنها به پيغمبرشان يا از شدّت وضوح گويا بينا بود كه خودش را ميديد براى فرعون و فرعونيان آشكار گرديد از فرط عناد و لجاج گفتند اينچيزهائى كه موسى ارائه ميدهد سحرى است واضح و اين انكار و كفرشان زبانى بود كه ميخواستند زير بار حق نروند ولى باطنا يقين داشتند كه معجزات باهرات است و آن ظلمى بود كه بخودشان نمودند و از منافع ايمان در دنيا و آخرت محروم شدند و براى اين بود كه ميخواستند رياست و تكبّر كنند در دنيا و تمكين ننمايند از احكام خدا و پيغمبر و عاقبت در دنيا بغرق و در آخرت بحرق گرفتار شدند و نام آنها ببدى در روزگار باقى ماند و هر كس در دنيا ظلم و ستم نمايد و فتنه و فساد كند بعواقب و خيمه آن مانند قوم فرعون و ساير اقوام ماضيه گرفتار خواهد شد.

جلد 4 صفحه 142

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَلَمّا جاءَتهُم‌ آياتُنا مُبصِرَةً قالُوا هذا سِحرٌ مُبِين‌ٌ «13»

‌پس‌ چون‌ آيات‌ ‌ما آمد ‌آنها‌ ‌را‌ و مشاهده‌ كردند و ‌اينکه‌ آيات‌ واضح‌ و روشن‌ و موجب‌ بصيرت‌ ‌بود‌ گفتند ‌اينکه‌ سحر واضح‌ مبين‌ ‌است‌.

تمام‌ كفار و مشركين‌ ‌از‌ زمان‌ نوح‌ و قبل‌ ‌از‌ نوح‌ و ‌بعد‌ ‌از‌ نوح‌ ‌الي‌ زمان‌ خاتم‌ النبيين‌ موقعي‌ ‌که‌ مشاهده‌ مي‌كردند معجزات‌ انبياء ‌را‌ و مي‌ديدند ‌از‌ عهده‌ ‌آنها‌ خارج‌ ‌است‌ مثل‌ ‌آنها‌ ‌را‌ بياورند و ‌اگر‌ تصديق‌ ‌آنها‌ ‌را‌ بكنند ‌آنها‌ دعوت‌ مي‌كنند ‌آنها‌ ‌را‌ ‌که‌ بوظائف‌ ديني‌ عمل‌ كنند و اطاعت‌ اوامر ‌آنها‌ ‌را‌ كنند و منتهي‌ شوند ‌از‌ مناهي‌ الهيه‌ و ‌اينکه‌ ‌بر‌ خلاف‌ هواهاي‌ نفسانيه‌ ‌آنها‌ ‌است‌ و عادات‌ ‌آنها‌ ناچار ‌در‌ مقابل‌ انبياء ‌به‌ اعذاري‌ متلبس‌ مي‌شدند معجزات‌ ‌را‌ حمل‌ ‌به‌ سحر مي‌كردند انبياء ‌را‌ ساحر و مجنون‌ و مفتري‌ مي‌گفتند و ‌از‌ ترس‌ اينكه‌ مبادا جمعي‌ ‌که‌ بي‌ غرض‌ هستند ‌به‌ ‌آنها‌ بگروند و ايمان‌ آورند ‌در‌ مقام‌ اذيت‌ ‌آنها‌ برمي‌آمدند ‌ يا ‌ ‌آنها‌ ‌را‌ مي‌كشتند ‌ يا ‌ اخراج‌ بلد مي‌كردند ‌ يا ‌ حبس‌ مي‌كردند ‌ يا ‌ سنگ‌سار مي‌كردند ‌ يا ‌ اذيت‌هاي‌ ديگر و همين‌ نحو معمول‌ مخالفين‌ ‌بود‌ ‌از‌ زمان‌ امير المؤمنين‌ ‌تا‌ زمان‌ حضرت‌ عسكري‌ ‌که‌ ‌با‌ ‌آنها‌ چه‌ معاملاتي‌ كردند قتل‌ و سم‌ و حبس‌ و ساير جهاتي‌ ديگر و ‌هم‌ چنين‌ ‌در‌ دوره غيبت‌ ‌الي‌ زماننا ‌هذا‌ ‌با‌ علماء اعلام‌ و ‌با‌ مؤمنين‌ و مسلمين‌ چه‌ كردند و چه‌ مي‌كنند و غافل‌ ‌از‌ اينكه‌ ‌هر‌ چه‌ مي‌كنند ‌به‌ ‌خود‌ مي‌كنند و خداوند اينها ‌را‌ نصرت‌ مي‌فرمايد: إِنّا لَنَنصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِين‌َ آمَنُوا فِي‌ الحَياةِ الدُّنيا وَ يَوم‌َ يَقُوم‌ُ الأَشهادُ (مؤمن‌ آيه 51).

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 13)- بالاخره موسی (ع) با قویترین سلاح معجزه، مسلح شد، و به سراغ فرعون و فرعونیان آمد و آنها را به سوی آیین حق دعوت کرد قرآن در این آیه می‌گوید: «هنگامی که آیات روشنی بخش ما به سراغ آنان آمد گفتند: این سحر آشکاری است» (فَلَمَّا جاءَتْهُمْ آیاتُنا مُبْصِرَةً قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِینٌ).

و می‌دانیم این تهمت تنها در مورد موسی (ع) نبود، بلکه متعصبان لجوج برای توجیه مخالفتهای خود با انبیا تهمت سحر را مطرح می‌نمودند.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع